متن نوشته

متن نوشته

مشاهير جهان

۹ بازديد
پوستم را درمياورم

و تنم را روي چوب لباسي مي آويزم .

و براي هميشه فراموش اش ميكنم 

 

 

 

من 

زن شاعري را مي شناسم 

 معشوقه اش را در كيفش حمل ميكند

و شديدا عاشق اين جنازه است 

 

 

كارشان شده...

شبانه روز دست در دست هم دور تا دور شهر مي چرخند 

مي خندند

شعر مي خوانند 

و 

تند 

تند 

براي هم سيگار 

آتش ميزنند.

 

 

رونيس لاسنهك


محمدمهدي_آقاسي

۳ بازديد
1308*بسم الله النور *رباعي* رفتي و دوباره بودنم گشته عذاب بي روي تو زندگي شده جمله بر آب من مانده ي بحرم تو چنان فانوسي دريا زده ام تو "رهگذر" را درياب #محمدمهدي_آقاسي #رهگذر_بداهه 1397/09/09

عبدلي_حسين

۶ بازديد
غافل شدم از حال خودم بچگيَم رفت

در حسرت و غم،غوطه زدم،تازگيَم رفت

بازيم بشد شعر و غزل،كاغذ و خودكار

دنبالِ دو خط شعر شدم، زندگيَم رفت

حسين عبدلي-بداهه

هذيان هاي دلِ عبدلي_حسين

 


فرزانه_ايرواني

۵ بازديد

 

مثل شب كه در صبح عريان ميشود در آيينه جز طرح مبهمي ازتو و اندام برهنه ام نبود ...

فرزانه_ايرواني 


مرتضي_الماسي

۴ بازديد
در حسرت ديدار تو مانديم و نديديم

 

 

 

روياي رسيدن به تو اما شدني نيست

 

 

 

مرتضي_الماسي 

 

 


محمدرضا_خرازي فرد

۳ بازديد
عشق آوار جنون است وَ عاشق گاهي 

حرفي از هجمه ي اين درد نبايد بزند 

 

كاش از حال دلم راز مرا ميفهميد 

(حرف هائيست كه يك مرد نبايد بزند ....)

 

 

 

 

محمود_رضا_خرازي_فرد

 


محمدرضا_خرازي فرد

۷ بازديد
وقتي نميخواهي كه قلبت مال من باشد 

چشمان تو نقش و نگار فال من باشد ....

 

وقتي نميخواهي تمام خواهشم باشي    

يا اينكه اقيانوسي از آرامشم باشي ...

 

وقتي نگاهت سرد و بي احساس و بي نور است   

يعني دلت فرسنگها دل ....از دلم دور است ...

 

در برزخم اين روزها درگير تشويشم 

پس ميزني با دست ....با پا ميكشي پيشم 

 

تا كي گرفتار تب دلواپسي باشم ...؟؟؟

تا كي دچار (مازوخيسم ِ ) بي كسي باشم ...؟؟؟؟

 

هي گفتم از حالم از اينكه مات تقديرم 

هي گفتم از اينكه نباشي بي تو ميميرم...

 

هي گفتم از دلشوره و چشم انتظاري ها 

هي گفتم از پايان تلخ بي قراري ها...

 

هي گفتم و گفتم كه تو با طالعم جوري

يك دوستت دارم نگفتي ....بس كه مغروري ...

 

 

من عاشقت بودم تو دردم را نفهميدي 

حال خراب و رنگ زردم را نفهميدي 

 

آنقدر سرگرم خودت بودي كه بي ترديد

با عقل و دل جنگ و نبردم را نفهميدي 

 

روز و شبم را وقف احساس تو ميكردم 

اما برايت هر چه كردم را نفهميدي 

 

بردي دلم را مفت چنگت... باز حرفي نيست 

تو علت رفتار سردم را نفهميدي 

 

دلتنگي و دلدادگي تاوان سختي داشت 

مرگ غرورم ...........!!! اينكه مَردم را نفهميدي

 

هر چه سرم آمد هميشه باعثش دل بود 

دل خالق هر چه خيال پوچ و باطل بود 

 

گم ميشوم بعد از تو در هر كام سيگارم 

بايد دلم را كنج يك زندان نگهدارم    

 

ترسي ندارم ديگر از اين نابساماني 

سگ پرسه ها در خاطرات خيس و باراني 

 

بي معرفت ....بي رحم بي انصاف لاكردار

دست از سر كابوس هاي هر شبم بردار ....

 

 

 

محمود_رضا_خرازي_فرد


محمدرضا_خرازي فرد

۴ بازديد
محاوره...

 

 

در گيرو دار ِ خط قرمز هاي بي رنگي 

در گير عرف ِ كهنه و يك رسم تكراري 

 

وقتي كه عكسش رو ميبيني پشت هم صدبار 

فكر ميكني كه عشقو از دنيا طلبكاري 

 

يكشب تموم شهر رو با درد ميگردي 

هي فكرهاي پوچ و عريان ميده آزارت 

 

يكشب تو خلوت با يه دنيا غصه ميسازي 

تووُ حالت مستي و لاي دود سيگارت 

 

حالت كه بد ميشه ميون ِ دفتر شعرت 

بالا مياري وزن ها و قافيه ها رو 

 

عُق ميزني روزاي تلخ بي قراري رو 

در ساعت صفري كه كشته ثانيه ها رو 

 

آوار بوق ممتد گوشي كه ميريزه 

دنيا برات مثل جهنم تيره و تار ِ

ِ

تازه ميفهمي كه تموم قصه بازي بود 

روُ دست خوردي ، اين هميشه آخر كار ِ 

 

 

 

#محمود_رضا_خرازي_فرد


مجتبي_سپيد

۷ بازديد
‍ #اشعار__برتر

علي سعيدي ___بينوا

۵ بازديد
‍ در دشت پر احساس دل آهوي رؤيا ميدويد

صيّاد شد چشمم ولي عقلم كمي پاپس كشيد

 

ميگفت با دانايي اش رؤياي تو افسانه است

تعبير خوابت را بدان اين صيد از دستت پريد

 

آهو خيال خام بود و دشت افكارت وسيع

مابينتان فرسنگها راه ست و آييني جديد

 

پاپس كشيدن عار هست و ماندنت ديوانگي

سردرگمي مي آورد عشقي كه غم مي آفريد

 

هر چند ميگويد دلش را كَنده او از سينه اش

اما در آن متروكه هم آشوبهايت را نديد

 

برگرد در بستر بخواب آهو پريد از دشتمان

او با رقيباني دگر احساس نو ارزان خريد

 

 

علي_سعيدي_بيـنوا